۵۰ شاخ اینستاگرامی کارشان غارت میراث فرهنگی است!
محوطههای تاریخی و باستانی با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند. نمیتوان این بناها و محوطهها را که سرمایه فرهنگی و تمدنی ما به حساب میآیند رها کرد. سالهاست کارشناسان و باستانشناسان باور دارند که حفظ این مناطق نهتنها بر هویت و معونیت ایرانیان اثر میگذارد، بلکه سرمایهای مادی تلقی میشود که بر رونق اقتصادی ما میافزاید. اما این مسیر، دشوار و پر سنگلاخ است. در مصاحبهای که با دکتر دهپهلوان، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی انجام شده، او برخی از این مشکلات را تشریح کردهاست، اما ناگفتههای بسیاری نیز باقی است که طرح آنها در وضعیت فعلی، دشوار و شاید خطرآفرین باشد. درباره محوطههای تاریخی باستانی خبرهای متعددی منتشر میشود؛ اغلب با این رویکرد که این محوطهها در حال نابودی یا صدمهدیدن هستند. منظور کدام تخریب و آسیب است؟ جنس میراث فرهنگی و تاریخی آسیبهای متفاوتی دارد. یکی از این آسیبها، فرونشست و تغییرات اقلیمی است که امروز در دنیا بهعنوان یکی از عوامل مخرب جدی مطرح است. این تغییرات میتواند شامل گرمشدن زمین و افزایش بیرویه جمعیت باشد. میراث تاریخی یا بنای یادمانی مانند تخت جمشید در طول تاریخ تحت شرایطی حفظ شده تا امروز به ما رسیدهاست و ما باید این سرعت تخریب را کاهش دهیم. شما مطمئن باشید که میراث در تخریب است چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ فقط باید این سرعت را کند کنیم. فرونشست زمین به میراث آسیب میزند و قطعا این وضعیت بدتر خواهد شد؛ ما با برداشت بیرویه آب و عدم مدیریت بهرهبرداری از منابع آبی دچار این چالش شدیم و بیش از چهار دهه است این وضعیت آغاز شدهاست. باید اذعان داشت حل بحران فرو نشست خارج از حوزه وزارت میراث فرهنگی است. فرو نشست حتی فراتر از حوزههای اجرایی ملی است و امروز یک موضوع بینالمللی و تغییرات اقلیمی، بحرانی جهانی است. آب امروز به یک امر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تبدیل شدهاست. پروژههای داپ و گاپ ترکیه در آناتولی شرقی (سدهای ایلیسو و آتاتورک) موجب کاهش دبی آب دجله و بحرانهای کشاورزی و ریزگردها و .. شدهاست. سد کمالخان هیرمند در افغانستان نیز بحران کمآبی سیستان را در پی داشتهاست. اشرف غنی رئیسجمهوری وقت افغانستان ادعای آب در مقابل نفت را برای ایران در پیش گرفته بود. در مجموع عدم مدیریت درست منابع آب در داخل کشور موجبات بحران فرو نشست را فراهم ساختهاست. دشت مرودشت بهویژه در میانه نقش رستم و تخت جمشید در روستاهای فیروز، گلیان و حاجیآباد و زنگیآباد زیر کشت برنج است، آن هم نه با آب رودخانه بلکه با چاههای آبی غیرمجاز با عمق ۴۵۰-۲۰۰ متر؛ بنابراین موضوع اقلیم نیست؛ موضوع مدیریت منابع آب منطقه و کشور و بین دستگاهی است. تا برداشت بیرویه آب متوقف نشود، فرو نشست هم حل نمیشود. به عبارتی ما از سه یا چهار دهه پیش با این مشکل رو بهرو بودیم بدون این که به نظرات کارشناسان میراث فرهنگی توجه شود؟ بله. شما فقط به تاریخچه حفر چاههای عمیق نگاه کنید که از چه زمانی آغاز شد. ما اگر این درک را داشتیم که از تجربه نیاکان در حوزه آب استفاده کنیم و از آب کم به محصول بیشتر برسیم، مطمئنا این مشکلات را نداشتیم. استفاده از تجربه زیسته نیاکان بهعنوان عصاره میراث فرهنگی باید در جامعه امروز لحاظ شود. این کاربرد واقعی میراث فرهنگی است. برای این تجربهنگاری و جمعآوری آن چه کردهایم؟ ما یکی از کانونهای مهم تمدنهای دنیا و مملو از تجربیات زیسته هستیم، اما چقدر از آن استفاده کردیم؟ تغییرات اقلیمی، پروژههای راهسازی، سدسازی، شبکههای آبرسانی و گازرسانی، توسعه شهری، ازبینرفتن بافتهای تاریخی و ... وجوه مختلف تخریب محوطههای تاریخی هستند؛ اما چقدر به مردم، آگاهی میراثی و سواد میراثی دادهایم تا بدانند در کجای دنیا زندگی میکنیم و ارزش واقعی میراث فرهنگی چیست و چند درصد از دانشگاهیان باستانشناس ما میدانند ارزش واقعی میراث باستانی چیست؟ ارزش میراث باستانی فقط برای هویت ما و جذب توریست نیست؛ بلکه کارکرد تجربه زیسته میراث تاریخی و کاربست آن در جامعه امروز مهم است که ما به آن توجه نکردهایم. از چه زمانی کارشناسان شروع به تذکر و گوشزد کردند؟ تقریبا از اواخر دوره قاجاریه که کاوشهای تجاری فرانسویها به کاوشهای علمی تبدیل شد، این موارد را گوشزد کردند؛ تا اینکه محسن مقدم که اولین باستانشناس درسخوانده ایرانی بود، چنین مسائلی را از زمان پهلوی دوم پایهگذاری کرد. از آن زمان تا اکنون باستانشناسان و متخصصان این تذکرات را میدهند، ولی ما متأسفانه در صف مقدم تخریب میراث فرهنگی هستیم و به نظرم چیزی عوض نشده؛ مگر رسانه کمک کند. با اینکه ما اکنون وزارتخانه میراث فرهنگی داریم، شما معتقدید هنوز نتوانستیم به صورت آکادمیک این مسائل را ساماندهی کنیم؟ شما اگر ده وزارتخانه در اختیار داشته باشید، ولی رسانه در اختیارتان نباشد و موزههایتان درست عمل نکنند و مدارستان همسو نباشد و رسانه ملیتان همراهی نکند و از همه مهمتر خود موضوع، دغدغه نظام و حاکمیت نباشد، نمیتوانید کاری پیش ببرید. در واقع اگر مردم ما همراهی نکنند، کل پول نفت را هم برای حفاظت میراث فرهنگی هزینه کنیم نمیتوانیم کاری انجام دهیم. ما چقدر محوطه تاریخی و باستانی داریم؟ طبق آمار نقشه باستانشناسی کشور، صدونودوپنجهزار تپه و محوطه شناسایی شدهاست و قطعا بیشتر از این هست و باید شناسایی شود. از این تعداد ۱۹۵۴۶ اثر ثبت ملی شدهاست. با توجه به چنین آماری اگر قرار باشد از این مناطق حفاظت نظامی شود، ما نیازمند ارتشی مستقل هستیم که غیرممکن است؛ بنابراین نیازمند تدبیر دیگری هستیم؟ قطعا همین است. ما در تنظیم قوانین تسامح و بیتوجهی کردهایم. حجتالاسلام اژهای در دیدار با وزیر و معاونان وزارت میراث فرهنگی در محل موزه ملی، گفت قوانین ما در حوزه حفاظت از میراث فرهنگی بسیار سفت و سخت است. اگر کسی عامدانه روی تخریب میراث فرهنگی تأثیر بگذارد و به نظام جمهوری اسلامی آسیب بزند این فرد مفسد فی الارض است. شاخهای اینستاگرامی که هدفمند و با برنامه، میراث فرهنگی را تخریب میکنند مطمئنا مفسد هستند، ولی کجا و چه دستگاههایی باید اینها را دستگیر کند؟ آنها خیلی آزادانه در حال فعالیت و تبلیغ هستند و درآمدهای هنگفتی هم دارند. اصلا از زمانی که رسانههای جمعی بهوجود آمده، شدت تخریب میراث فرهنگی ما صد چندان شده است. از سه هزار سال گذشته تا کنون، ۹۸ درصد تخریب و غارت ما در همین بیست سال گذشته رخ دادهاست. شما معتقدید برای جلوگیری از تخریب و غارت، مشکل ما قانون است؟ یک بخش آن قانون است که بازدارندگی ندارد و در اجرای آن ضعیف هستیم. نکته دیگر نبود آموزش برای بالابردن سواد میراثی است. ما درسهای مرتبط در مدارس برای آموزش نداریم. به طور مثال موزه منچستر حدود ۶ میلیون شیء دارد و یک موزه دانشگاهی است. اما درهای این موزه به روی مدارس باز است. موزه دانشگاه منچستر در آموزش موضوعات میراثی به کودکان و نوجوانان بریتانیا نقش مستقیم دارد. ولی موزههای دانشگاهی ما و موزه ملی ما چقدر نقشآفرینی در حوزه کودک دارند؟ من بر اساس تجربهای که در حوزه کودک دارم، دریافتم که نمیتوانیم در ذهن آنها گنجهای زیرخاکی را از بین ببریم، از بس در خانوادهها و مدارس درباره گنج و دفینه صحبت شدهاست. من به نکته مهم دیگری اشاره کنم که نقش موزههاست. موزهها واسط دنیای متخصصان و جامعه هستند. اما چند درصد موزههای ما در این مورد موفق بودهاند؟ چند درصد مردم به عنوان یک غیر باستانشناس اگر یکبار موزه ملی آمدند، برای دفعه دوم هم آمدهاند؟ دانشآموزان ما اگر یکبار به موزه ملی بیایند، برای بار دوم به پای خودشان به موزه نمیآیند. تخت جمشید در ایام نوروز روزانه بیش از ۵ هزار بازدیدکننده داشت. اما چند درصد آنان وقتی به تخت جمشید رفتند فهمیدند که تخت جمشید چی بوده؟ آیا راهنمای کافی در آنجا هست؟ چرا از فناوریهای روز برای موزهها استفاده نمیکنیم؟ آیا ما توانستیم یک اپلیکیشن قوی و جذاب فراهم کنیم؟ آن کسانی که شبانه به تپهای هجوم میآورند و آنجا را غارت میکنند، نمیدانند که چه ضربهای به میراث فرهنگی وارد میکنند. جالب این است که تخریبکنندگان و قاچاقچیان میراث فرهنگی اغلب برای خود آن مناطق هستند و آنجا را به خوبی میشناسند و برخی هم در آن مناطق زندگی میکنند. به نکته درستی اشاره کردید. مردم همین مناطق باید از میراث آنجا منتفع شوند. گردشگری میتواند یکی از مسکنهای مهم برای حفاظت از میراث فرهنگی باشد. اگر آن منطقه بتواند سی یا چهل نفر را به اشتغال برساند، خود آنها از آنجا محافظت میکنند و ما نیاز نداریم که از یگان حفاظت بخواهیم که آنجا باشد. آنها امینترین محافظان میراث فرهنگی هستند. آیا ما استانداردهای قابل قبول برای حفاظت از محوطههای تاریخی و باستانی داریم یا نداریم یا ضعیف است؟ این موضوع چندین بار مورد بررسی قرار گرفته و همهچیز شفاف است، اما در اجرا نتوانستیم پیش برویم. در بحث عرصه و تعیین آن نتوانستیم به نتیجهای برسیم. مانع اصلی اعتبار مالی است. شما به استانها پول بدهید و اعلام کنید هر کدام باید سالی ۵۰ محوطه را تعیین عرصه و حریم کنید. ببینید امکانپذیر میشود؟ در استان آذربایجان شرقی فقط یک تپه تعیین عرصه شدهاست. باید پذیرفت که حفاظت از میراث فرهنگی خیلی کار سختی است و نیازمند یک تحول فرهنگی و اجتماعی است. مهمترین ایدهای که بتواند مشکلات را کاهش دهد چیست؟ قوانین ما باید درست اجرا و اقدامات مجرمانه باید پیگیری شوند. ما سوداگران گنجی داریم که جز غارت و تخریب محوطههای تاریخی هیچ فکر دیگری ندارند و با تأکید بگویم که اینها همه وضع مالیشان خوب است و درآمدهای هنگفتی هم دارند. این غارتگران باید از بین بروند. اینها سم مهلکی برای میراث فرهنگی هستند و بعضا با مراکز قدرت در ارتباطند. ما ۵۰ شاخ اینستاگرامی داریم که کارشان غارت میراث فرهنگی است و به شدت هم فعال هستند و بنده و همکارانمان را هم تهدید میکنند. مورد دیگر گردشگری است تا مردمی که در محوطههای فرهنگی زندگی میکنند بتوانند از میراثی که در آنجا هست هم نفع مالی و معنوی ببرند و هم از آنجا حفاظت کنند. بعد از اینها باید به سراغ رسانه و آموزش و ... برویم. حفاظت از میراث فرهنگی یک امر فرادستگاهی است.
به گزارش پارسینه؛ محوطههای تاریخی و باستانی با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند. نمیتوان این بناها و محوطهها را که سرمایه فرهنگی و تمدنی ما به حساب میآیند رها کرد. سالهاست کارشناسان و باستانشناسان باور دارند که حفظ این مناطق نهتنها بر هویت و معونیت ایرانیان اثر میگذارد، بلکه سرمایهای مادی تلقی میشود که بر رونق اقتصادی ما میافزاید. اما این مسیر، دشوار و پر سنگلاخ است. در مصاحبهای که با دکتر دهپهلوان، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی انجام شده، او برخی از این مشکلات را تشریح کردهاست، اما ناگفتههای بسیاری نیز باقی است که طرح آنها در وضعیت فعلی، دشوار و شاید خطرآفرین باشد.
درباره محوطههای تاریخی باستانی خبرهای متعددی منتشر میشود؛ اغلب با این رویکرد که این محوطهها در حال نابودی یا صدمهدیدن هستند. منظور کدام تخریب و آسیب است؟
جنس میراث فرهنگی و تاریخی آسیبهای متفاوتی دارد. یکی از این آسیبها، فرونشست و تغییرات اقلیمی است که امروز در دنیا بهعنوان یکی از عوامل مخرب جدی مطرح است. این تغییرات میتواند شامل گرمشدن زمین و افزایش بیرویه جمعیت باشد. میراث تاریخی یا بنای یادمانی مانند تخت جمشید در طول تاریخ تحت شرایطی حفظ شده تا امروز به ما رسیدهاست و ما باید این سرعت تخریب را کاهش دهیم. شما مطمئن باشید که میراث در تخریب است چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ فقط باید این سرعت را کند کنیم. فرونشست زمین به میراث آسیب میزند و قطعا این وضعیت بدتر خواهد شد؛ ما با برداشت بیرویه آب و عدم مدیریت بهرهبرداری از منابع آبی دچار این چالش شدیم و بیش از چهار دهه است این وضعیت آغاز شدهاست.
باید اذعان داشت حل بحران فرو نشست خارج از حوزه وزارت میراث فرهنگی است. فرو نشست حتی فراتر از حوزههای اجرایی ملی است و امروز یک موضوع بینالمللی و تغییرات اقلیمی، بحرانی جهانی است. آب امروز به یک امر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تبدیل شدهاست. پروژههای داپ و گاپ ترکیه در آناتولی شرقی (سدهای ایلیسو و آتاتورک) موجب کاهش دبی آب دجله و بحرانهای کشاورزی و ریزگردها و .. شدهاست. سد کمالخان هیرمند در افغانستان نیز بحران کمآبی سیستان را در پی داشتهاست. اشرف غنی رئیسجمهوری وقت افغانستان ادعای آب در مقابل نفت را برای ایران در پیش گرفته بود. در مجموع عدم مدیریت درست منابع آب در داخل کشور موجبات بحران فرو نشست را فراهم ساختهاست. دشت مرودشت بهویژه در میانه نقش رستم و تخت جمشید در روستاهای فیروز، گلیان و حاجیآباد و زنگیآباد زیر کشت برنج است، آن هم نه با آب رودخانه بلکه با چاههای آبی غیرمجاز با عمق ۴۵۰-۲۰۰ متر؛ بنابراین موضوع اقلیم نیست؛ موضوع مدیریت منابع آب منطقه و کشور و بین دستگاهی است. تا برداشت بیرویه آب متوقف نشود، فرو نشست هم حل نمیشود.
به عبارتی ما از سه یا چهار دهه پیش با این مشکل رو بهرو بودیم بدون این که به نظرات کارشناسان میراث فرهنگی توجه شود؟
بله. شما فقط به تاریخچه حفر چاههای عمیق نگاه کنید که از چه زمانی آغاز شد. ما اگر این درک را داشتیم که از تجربه نیاکان در حوزه آب استفاده کنیم و از آب کم به محصول بیشتر برسیم، مطمئنا این مشکلات را نداشتیم. استفاده از تجربه زیسته نیاکان بهعنوان عصاره میراث فرهنگی باید در جامعه امروز لحاظ شود. این کاربرد واقعی میراث فرهنگی است.
برای این تجربهنگاری و جمعآوری آن چه کردهایم؟
ما یکی از کانونهای مهم تمدنهای دنیا و مملو از تجربیات زیسته هستیم، اما چقدر از آن استفاده کردیم؟ تغییرات اقلیمی، پروژههای راهسازی، سدسازی، شبکههای آبرسانی و گازرسانی، توسعه شهری، ازبینرفتن بافتهای تاریخی و ... وجوه مختلف تخریب محوطههای تاریخی هستند؛ اما چقدر به مردم، آگاهی میراثی و سواد میراثی دادهایم تا بدانند در کجای دنیا زندگی میکنیم و ارزش واقعی میراث فرهنگی چیست و چند درصد از دانشگاهیان باستانشناس ما میدانند ارزش واقعی میراث باستانی چیست؟ ارزش میراث باستانی فقط برای هویت ما و جذب توریست نیست؛ بلکه کارکرد تجربه زیسته میراث تاریخی و کاربست آن در جامعه امروز مهم است که ما به آن توجه نکردهایم.
از چه زمانی کارشناسان شروع به تذکر و گوشزد کردند؟
تقریبا از اواخر دوره قاجاریه که کاوشهای تجاری فرانسویها به کاوشهای علمی تبدیل شد، این موارد را گوشزد کردند؛ تا اینکه محسن مقدم که اولین باستانشناس درسخوانده ایرانی بود، چنین مسائلی را از زمان پهلوی دوم پایهگذاری کرد. از آن زمان تا اکنون باستانشناسان و متخصصان این تذکرات را میدهند، ولی ما متأسفانه در صف مقدم تخریب میراث فرهنگی هستیم و به نظرم چیزی عوض نشده؛ مگر رسانه کمک کند.
با اینکه ما اکنون وزارتخانه میراث فرهنگی داریم، شما معتقدید هنوز نتوانستیم به صورت آکادمیک این مسائل را ساماندهی کنیم؟
شما اگر ده وزارتخانه در اختیار داشته باشید، ولی رسانه در اختیارتان نباشد و موزههایتان درست عمل نکنند و مدارستان همسو نباشد و رسانه ملیتان همراهی نکند و از همه مهمتر خود موضوع، دغدغه نظام و حاکمیت نباشد، نمیتوانید کاری پیش ببرید. در واقع اگر مردم ما همراهی نکنند، کل پول نفت را هم برای حفاظت میراث فرهنگی هزینه کنیم نمیتوانیم کاری انجام دهیم.
ما چقدر محوطه تاریخی و باستانی داریم؟
طبق آمار نقشه باستانشناسی کشور، صدونودوپنجهزار تپه و محوطه شناسایی شدهاست و قطعا بیشتر از این هست و باید شناسایی شود. از این تعداد ۱۹۵۴۶ اثر ثبت ملی شدهاست.
با توجه به چنین آماری اگر قرار باشد از این مناطق حفاظت نظامی شود، ما نیازمند ارتشی مستقل هستیم که غیرممکن است؛ بنابراین نیازمند تدبیر دیگری هستیم؟
قطعا همین است. ما در تنظیم قوانین تسامح و بیتوجهی کردهایم. حجتالاسلام اژهای در دیدار با وزیر و معاونان وزارت میراث فرهنگی در محل موزه ملی، گفت قوانین ما در حوزه حفاظت از میراث فرهنگی بسیار سفت و سخت است. اگر کسی عامدانه روی تخریب میراث فرهنگی تأثیر بگذارد و به نظام جمهوری اسلامی آسیب بزند این فرد مفسد فی الارض است. شاخهای اینستاگرامی که هدفمند و با برنامه، میراث فرهنگی را تخریب میکنند مطمئنا مفسد هستند، ولی کجا و چه دستگاههایی باید اینها را دستگیر کند؟ آنها خیلی آزادانه در حال فعالیت و تبلیغ هستند و درآمدهای هنگفتی هم دارند. اصلا از زمانی که رسانههای جمعی بهوجود آمده، شدت تخریب میراث فرهنگی ما صد چندان شده است. از سه هزار سال گذشته تا کنون، ۹۸ درصد تخریب و غارت ما در همین بیست سال گذشته رخ دادهاست.
شما معتقدید برای جلوگیری از تخریب و غارت، مشکل ما قانون است؟
یک بخش آن قانون است که بازدارندگی ندارد و در اجرای آن ضعیف هستیم. نکته دیگر نبود آموزش برای بالابردن سواد میراثی است. ما درسهای مرتبط در مدارس برای آموزش نداریم. به طور مثال موزه منچستر حدود ۶ میلیون شیء دارد و یک موزه دانشگاهی است. اما درهای این موزه به روی مدارس باز است. موزه دانشگاه منچستر در آموزش موضوعات میراثی به کودکان و نوجوانان بریتانیا نقش مستقیم دارد. ولی موزههای دانشگاهی ما و موزه ملی ما چقدر نقشآفرینی در حوزه کودک دارند؟
من بر اساس تجربهای که در حوزه کودک دارم، دریافتم که نمیتوانیم در ذهن آنها گنجهای زیرخاکی را از بین ببریم، از بس در خانوادهها و مدارس درباره گنج و دفینه صحبت شدهاست. من به نکته مهم دیگری اشاره کنم که نقش موزههاست. موزهها واسط دنیای متخصصان و جامعه هستند. اما چند درصد موزههای ما در این مورد موفق بودهاند؟ چند درصد مردم به عنوان یک غیر باستانشناس اگر یکبار موزه ملی آمدند، برای دفعه دوم هم آمدهاند؟ دانشآموزان ما اگر یکبار به موزه ملی بیایند، برای بار دوم به پای خودشان به موزه نمیآیند. تخت جمشید در ایام نوروز روزانه بیش از ۵ هزار بازدیدکننده داشت. اما چند درصد آنان وقتی به تخت جمشید رفتند فهمیدند که تخت جمشید چی بوده؟ آیا راهنمای کافی در آنجا هست؟ چرا از فناوریهای روز برای موزهها استفاده نمیکنیم؟ آیا ما توانستیم یک اپلیکیشن قوی و جذاب فراهم کنیم؟ آن کسانی که شبانه به تپهای هجوم میآورند و آنجا را غارت میکنند، نمیدانند که چه ضربهای به میراث فرهنگی وارد میکنند.
جالب این است که تخریبکنندگان و قاچاقچیان میراث فرهنگی اغلب برای خود آن مناطق هستند و آنجا را به خوبی میشناسند و برخی هم در آن مناطق زندگی میکنند.
به نکته درستی اشاره کردید. مردم همین مناطق باید از میراث آنجا منتفع شوند. گردشگری میتواند یکی از مسکنهای مهم برای حفاظت از میراث فرهنگی باشد. اگر آن منطقه بتواند سی یا چهل نفر را به اشتغال برساند، خود آنها از آنجا محافظت میکنند و ما نیاز نداریم که از یگان حفاظت بخواهیم که آنجا باشد. آنها امینترین محافظان میراث فرهنگی هستند.
آیا ما استانداردهای قابل قبول برای حفاظت از محوطههای تاریخی و باستانی داریم یا نداریم یا ضعیف است؟
این موضوع چندین بار مورد بررسی قرار گرفته و همهچیز شفاف است، اما در اجرا نتوانستیم پیش برویم. در بحث عرصه و تعیین آن نتوانستیم به نتیجهای برسیم. مانع اصلی اعتبار مالی است. شما به استانها پول بدهید و اعلام کنید هر کدام باید سالی ۵۰ محوطه را تعیین عرصه و حریم کنید. ببینید امکانپذیر میشود؟ در استان آذربایجان شرقی فقط یک تپه تعیین عرصه شدهاست. باید پذیرفت که حفاظت از میراث فرهنگی خیلی کار سختی است و نیازمند یک تحول فرهنگی و اجتماعی است.
مهمترین ایدهای که بتواند مشکلات را کاهش دهد چیست؟
قوانین ما باید درست اجرا و اقدامات مجرمانه باید پیگیری شوند. ما سوداگران گنجی داریم که جز غارت و تخریب محوطههای تاریخی هیچ فکر دیگری ندارند و با تأکید بگویم که اینها همه وضع مالیشان خوب است و درآمدهای هنگفتی هم دارند. این غارتگران باید از بین بروند. اینها سم مهلکی برای میراث فرهنگی هستند و بعضا با مراکز قدرت در ارتباطند. ما ۵۰ شاخ اینستاگرامی داریم که کارشان غارت میراث فرهنگی است و به شدت هم فعال هستند و بنده و همکارانمان را هم تهدید میکنند. مورد دیگر گردشگری است تا مردمی که در محوطههای فرهنگی زندگی میکنند بتوانند از میراثی که در آنجا هست هم نفع مالی و معنوی ببرند و هم از آنجا حفاظت کنند. بعد از اینها باید به سراغ رسانه و آموزش و ... برویم. حفاظت از میراث فرهنگی یک امر فرادستگاهی است.
ارسال نظر